_______________________________________

Behzad Keshmiripour: Lyrik, Essays, Übersetzungen, ...

 

 

Borj_____

 

 
پرانتز باز (یک شعر از سلسله شعرهای جمله های معترضه)
حافظیه | کارون | معبد چغازنبیل (از سلسله شعرهای سفرنامه)
سنگ دریا
از خودخواهیها
ترانه ی ساعات (سه شعر پیوسته)
هیج کجا
بندرگاه
زمزمه های یکشنبه (هفت شعر)
ترانه ی تلخ
همین و بس
ICE Hannover-Köln, hin & zuruck (سه شعر)
ساعت یک بعد از ظهر یکی از روزهای اردیبهشت
راستی چه می شود اگر ...
هیچ کس با دهان ما سخن نخواهد گفت
سه گیاه
 
 
 

 

 

 

 

ICE  Hannover - Köln

hin und zurück

1

 

 

 

چقدر ذرت!

 

اين پنجره اگر اينقدر پنجره نبود

از چقدر ذرت ذله مي‌شد.

و اين قطار حتماً آنقدر قطار هست

كه اينقدر پنجره را تاب مي‌آورد.

 

نگاه از اينقدر نگاه نبودن

از پنجره و ذرت كلافه است،

نه از ذرت

و نه از پنجره؛

از چقدر ذرت،

از تاكجا ذرت

          كلافه است.

 

 

 

 

ICE  Hannover - Köln

hin und zurück

3

 

  

«اين قطار كجا مي رود هر روز، با اين شتاب»

درخت مي‌پرسيد.

 

«اين درخت در انتطار كي اينجا ايستاده، هر روز»

قطار مي‌پرسيد.

 

من در قطار به درختان نگاه و

            با خود فكر مي‌كردم:

«نه كسي بدرقه‌ام كرد

نه كسي به پيشوازم خواهد آمد

 

 

 

 

 

ICE  Hannover - Köln

hin und zurück

2

 

 

 

اين راه كه از اين همه درخت گذشته

از آن جهت انتها ندارد

كه هر درخت

تا غايت انزوا درخت است؛

بي هيچ دليل درخت است

و بي هيچ چاره تا غايت درختيت تنهاست.

 

 

 

 

 

 © Behzad Keshmiripour 2002-2003