_________________________________Borj_

Behzad Keshmiripour: Lyrik, Essays, Übersetzungen, ...

 
 دست در دست هم دهیم به شعر
ربط ادب و ادبیات
درسی برای داستان ننوشتن
منقاله نویسی و تربیت شاعر و نویسنده
حکایت ِ میان و مایه و پاره
 
 
 
کبوتر خانه های ایرانی، عجایب هشتگانه و مجموعه ی علوم عالم
دانشگاههای آزاد، دانشجویان گرفتار و سرانه مطالعه ی ما ایرانیان
مشکل کم آبی و راه حلهای سوراخ دار
از کشک تا کشکرک
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا يادم نرفته (3)

دانشگاههاي آزاد، دانشجويان گرفتار
و سرانهی مطالعهی ایرانیان



«بر اساس پژوهشي كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در 28 استان كشور انجام داده سرانه مطالعه در ايران 7 دقيقه در شبانه روز مي‌باشد.» (روزنامه خبر جنوب، 7 آبان 1381)
اين پژوهش نشان مي‌دهد كه مردم اردبيل با 3/4 دقيقه و مردم قزوين با 7/9 ركوردداران مطالعه‌ي شبانه روزي هستند. بر اساس اين آمار شيرازيها در شبانه روز به طور متوسط 1/5 دقيقه از وقت خود را صرف مطالعه مي‌كنند.!
از شما چه پنهان وضعِ سالهای گذشته با امسال زمین تا آسمان فرق داشته است. و در قیاس با آمار سالهای پیش میتوان مدعی شد که علاقه مردم به كتاب و مطالعه رشد انفجارآميزي داشته كه صرفنظر از رشد قيمتها تنها با میزان افزایش زاد و ولد قابل قياس است و بس! از آنجا که دستیابی به آمار و ارقام کار سادهای نیست من سعی کردم از لابلای نوشتههای مطبوعات چیزهایی کشف کنم. و برای این منظور چیزی از مجلهی «کتاب هفته» مناسبتر نیافتم. که هم مجلهای است مخصوص اخبار و مسائل کتاب و هم از انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که ریش همهی کتابها دست قیچی اوست. تازه مدير مسئولش آقاي وزير ارشاد و سردبيرش آقاي معاون اوست كه ذكر خيرش بعداً مي‌شود. باري، در شماره 28 «کتاب هفته» خانمی «از آمار فاجعه آمیز میزان مطالعه در ایران؛ روزی فقط یک دقیقه»٭ (ظاهراٌ در سال 1379) سخن میگوید و در شماره 44 همان مجله آقایی با تعجب در مورد آمار مطالعه در سال 1380 مینویسد «برخی معتقدند که ما ایرانیها در روز فقط دو دقیقه یا کمتر مطالعه میکنیم.»٭٭ که البته باید قید «فقط» را که کمی بوی طعنه و بی‌انصافی میدهد ندیده گرفت. زیرا دو دقیقه در روز به نسبت یک دقیقهی سال گذشته حاکی از رشد صد در صدی مدت زمانی است که مردم از کار و زندگی خود دست كشيده و در راه مطالعه مجاهدت میکنند!
پیرو همین ملاحظهی منصفانه، من فکر میکنم پرش سرانه مطالعه ایرانیان از یک دقیقه به هفت دقیقه در روز، آن هم در عرض دو سال، جهشی غیرمتعارف و مایهی سربلندی مردم شریف و سرشکستگی آمریکای جهانخوار میباشد! خوشبختانه در مملکت کتابخوانپرور ما همه این قدر بیانصاف نیستند و پیشرفتهایی با این ابعاد جهانی و معجزهآسا به ویژه از سوی مقامات مسئول و آگاه ما نه تنها ندیده گرفته نمیشود بلکه به طرز شایستهای نیز مورد تقدیر قرار میگیرد.
مثلاٌ (بنا به گزارش روزنامه همشهری، شماره 2876، اول آبان 1381) آقای معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته است: «در میان اقلام فرهنگی سبد هزینه خانوادههای ایرانی، کتاب و مطبوعات بیشترین و مهمترین جایگاه را دارد.» !! (این علامت تعجبها از من است. علامت شاخ و امثال آن را پیدا نکردم.) آقای معاون که این حرفها را «در حاشیهی نمایشگاه بزرگ کتاب خراسان» میزده، همچنین افزوده است که «کتاب و کتابخوانی بخش مهمی از فعالیتهای فرهنگی ایرانیان را تشکیل میدهد.»! (این علامت تعجب هم اگر از شما و از آن خبرنگار نباشد، لابد از من است) ضمناٌ اسم آقای معاون فرهنگی كه همان آقاي سردبير هم هست علی اصغر رمضانپور مي‌باشد و هر کسی حرفی و سوالی و چیزی دارد میتواند به خود ایشان مراجعه کند! ناگفته نماند كه حرفهای آقای معاون مربوط به حدود یک هفته پیش از اعلام نتایج «پژوهش» در روزنامه خبر است و نشان میدهد که ایشان لااقل از آمار مربوط به سرانهی مطالعه در قزوین مطلع بوده است.
نمونهی دیگری از توجه مسئولان سخنان امام موقت جمعهی تهران است که حدود دوسال پیش در نماز جمعه بیان شده و حاکی از آن است که برخی از آقایان رونق کتابخوانی را از سالهای گذشته پیشبینی کردهاند. بنا به نوشتهی روزنامه همشهری (شماره2270 ، 28 آبان 1379) عضو فقهای شورای نگهبان آیتالله محمد یزدی در نماز جمعه گفت: «چرا آخرین مجلات پزشکی را نگیریم و در اختیار پزشکان و متخصصان نگذاریم ولی نعوذبالله مجلات سکسی قاچاق وارد شود و در مدارس در دست بچهها باشد که ناظرین آموزش و پرورش، نسخههای آنها را در مدارس پیدا کنند؟ وی همچنین به هفته کتاب و کتابخوانی اشاره کرد و گفت: باید قبول کرد که نسبت به کتاب و کتابخوانی در کشور توجه زیادی شده و وضعیت خیلی بهتر از گذشته است...»
در مورد مجلات کاملاٌ موافقم، و به نظرم اصلاٌ خوب نیست که مجلات سکسی را « ناظرین آموزش و پرورش ... در مدارس پیدا کنند.» در مورد نکتهی دوم ضمن قبول نظر ایشان معتقدم که نه تنها دو سال پیش بلکه امروز هم «وضع کتاب و کتابخوانی ... خیلی بهتر از گذشته است» از این گذشته به وضوح پیداست که اساساٌ علاقه به تحصیل و سوادآموزی در مجموع رشد چشمگیری داشته و با هیچ دورانی قابل قیاس نیست! امام موقت جمعه تهران هم به این موضوع اشاره کرده و گفته: «خوشبختانه ما در کشور در همه امور اعم از کشاورزی، نطامی، صنایع، راهسازی و سد سازی و غیره پیشرفت داریم و در مسیر خودکفایی در حال گام برداشتن هستیم» بفرمایید، نگفتم؟! گفتم، و اگر هم به بخشهايي مثل «سدسازی و غیره» اشاره نکردم برای این بود که فكر كردم اينها را مردم هر روز شاهد‌اند و گفتن ندارد!
براي درك ابعاد علم آموزي كافي است نگاهی به دور و برتان بیندازید؛ کدام آبادی و قصبهای است که برای خودش یک دانشگاه آزاد نداشته باشد؟ ما از برکت نمیدانم چی امروز نقاطی داریم که قدمت دانشگاه آزادشان از تاریخ ثبتشان بر نقشهی جغرافیای مملکت بیشتر است. اصولاٌ رشد علم و سوادآموزی و از این حرفها در این ملک حیرتآور است. جاهایی که تا همین دیروز تلفنشان هندلی بود امروزه مهندس الکترونیک تحویل جامعه میدهند. و روستاهایی که ساکنانش برای دیدن رنگ بیمارستان کیلومترها سفر میکردند امروز صاحب دانشکده پزشکی هستند. ما به جایی رسیدهایم که روستائیان شریفمان برای کمک به علم آموزی همت کرده و آغلهای خود را به خوابگاه تبدیل کردهاند، و در مناطقي که تا سال گذشته هنوز با گاوآهن زمین را شخم میزدند اکنون مهندس کشاورزی پرورش میدهند. اصلاٌ این ملت همه مهندس‌پرور و دکترپرور شدهاند! با این شتاب در آیندهی نزدیک هر ده و هر محلهای برای خودش یک دانشگاه آزاد خواهد داشت!
بله، هرجا نگاه میکنی دانشگاه آزادی از زمین سبز شده است. فقط گاهی پیش میآید که دانشگاهها آزاداند اما دانشجویان گرفتار و گاه گداری نیز استادان پای چوبهی دار! مطمئناٌ اگر دانشجویان این قدر «گرفتار» نبودند سرانهی مطالعهی ما بسیار بالاتر میبود. اصلاٌ معلوم نیست که در این آمار دانشجوها را هم جزو مردم و درس خواندنشان را جزو مطالعه حساب کردهاند یا نه؟! عرض که کردم خبر این پژوهش دقیق نیست.
به عنوان مثال، آیا تعجب ندارد که در شیراز، شهری با این همه شاعر و فاضلِ زنده و مرده و نیمه جان و این همه شهرت به شهر شعر و فلان، باز نه تنها از قزوین که حتا از حد متوسط همهی مملکت هم کمتر مطالعه شود؟!
البته کسی چه میداند شاید موضوعات مورد مطالعهی قزوینیها از چنان عمق و ابعادی برخوردار باشد که مطالعه آنها نیازمند صرف وقت بیشتری است، در حالی که شیرازیها چون همه سعدی و حافظ و کی و کی را از بر هستند در همان چند دقیقه هم موفق میشوند، فیالمثل مجموعهی غزلیات خواجه را یک بار دوره کنند. واقعیت این است که این شیرازیها آنقدر اهل کتاب و فضلاند که حتا نشریهی ادبی منتشر و به باقی ولایت هم صادر میکنند. به هر حال این آمار، گرچه در حق شيرازيها كم لطفي كرده، نشان میدهد که برخلاف شایعاتی که قزوینیها را عقب افتاده قلمداد میکند مردم غیور این شهر حتا اگر در بعضی موارد و مواقع هم عقب باشند در مطالعه از اردبیلیها که هیچ حتا از شیرازیهای سعدی پرور هم جلوترند!
البته همان طور که گفتم این گزارش بسیار مختصر و نادقیق است. از نقصهای مهم این آمار یکی هم روشن نبودن جزییاتی از قبیل موضوع مورد مطالعه میباشد. اگر مطالعه را در مفهوم عام آن در نظر بگیریم متوسط هفت دقیقه برای هر نفر در روز به نظر غیرقابل قبول میآید. میگویید نه؟ خودتان حساب کنید:
یک دقیقه مطالعهی قبض آب و برق و گاز و تلفن و ...
یک دقیقه (مرور سطحی و در حال گذر) قیمت اجناس پشت ویترین مغازهها
یک دقیقه خواندن تابلوهای آگهی و شعارهای روی دیوار و ...
یک دقیقه مرور مشقهای بچهها
یک دقیقه سرک کشیدن روی دکه روزنامه فروشی و مطالعهی تیتر روزنامهها و پشت جلد مجلهها (در فاصلهای که فروشنده بقیهی پول سیگار را پس میدهد)
یک دقیقه بررسی تابلوهای راهنمایی رانندگی و امثالهم (گردش به چپ ممنوع، گردش به راست آزاد، توقف بیجا مانع کسب است، هر که دارد امانتی موجود و ...)
یک دقیقه خواندن نوشتههای پشت تاکسیبارها و مینیبوسها و کامیونها و ... (عاشق دخرکی ترسا شدم ... داداش مرگ من يواش، ... )
یک دقیقه .... کافی است. اغراق نکنیم! تا همینجا هم، از شیرازیها و اردبیلیها و نمیدانم کجاییهای دیگر جلو زدهاید و اگر ادامه بدهید در واقع دارید جور دیگران را هم میکشید!

برای این که فکر نکنید نادقیق بودن این آمار فقط معضل من است و یا خدای ناکرده قصدم بیرنگ کردن این جهش ملی است عبارتی نقل میکنم، از همان آقای کم لطفی که صحبتش بود و از همان مجلهی «کتاب هفته»‌اي که هم خودش و هم نویسندگانش دغدغهی دیگری جز کتاب ندارند. مینویسند:
«برخی معتقدند ما ایرانیها در روز فقط دو دقیقه مطالعه میکنیم! گذشته از اینکه پایه و اساس چنین آماری چیست و آیا مطالعه فقط به کتاب خواندن منتهی میشود و یا خواندن مجله، روزنامه، نگاه کردن به تلویزیون، رفتن به سینما و یا حتی نشستن بر روی صندلی پارک و تفکر در افتادن برگ از درختان، رویش گیاهان، شکفتن گلها و خیره شدن بر آسمان و زمین و قدرت الهی و ... ولی به هر صورت چند سالی است ما متهم میشویم به انسانهایی که در مساله مطالعه به انسانهای اولیه نزدیک میشویم.»
بیچاره انسانهای اولیه که اگر کسی «در مساله مطالعه» و یا در هنگام «خیره شدن بر قدرت الهی» و یا موقع «منتهی شدن مطالعه» و «تفکر در افتادن برگ» و خلاصه هر موقع دیگر با این نثر و این عبارات به آنها «نزدیک شود» حتماٌ از خیر همان دو دقیقه روزنامه خواندن هم میگذرند و دوباره برمیگردند بالای درختهاشان! (در ضمن آنچه نقل شد بدون كوچكترين تغيير و عيناً پاراگراف اول نوشته‌ي آن آقاست و هركس باور نمي‌كند كه كسي بتواند اين بلاها را سر زبان فارسي بياورد، يا به آن شماره‌ي مجله رجوع و يا اينجا را كليك كند؛ در ضمن عكس نويسنده هم بالاي مطلبش چاپ شده.)

باری، غرض این که من اینها را لابلای «اقلام فرهنگی سبد هزینه خانواده» پیدا کرده و خوانده بودم. گفتم تا یادم نرفته یادداشتشان کنم تا کسی مثل شما نیم ساعتی مشغول مطالعه باشد و با مصرف جيره‌ي یک هفته، چند روزی از رنج خواندن معاف شود و استراحت کند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
٭ـ مريم پاپي، بالاخره مردم كتاب مي‌خوانند يا نمي‌خوانند؟،كتاب هفته، شماره 22، آبان 1380
٭٭ـ مجتبي بابايي، جوانان، مطالعه و كتابخانه‌ها، كتاب هفته، شماره 44، زمستان 1380


 

© Behzad Keshmiripour 2002-2003