_______________________________________

Behzad Keshmiripour: Lyrik, Essays, Übersetzungen, ...

 

 

Borj_____

 

 

«حذفهایی به قرینه ‏ی مستی» و دو یادداشت دیگر

پیمان هوشمندزاده


«قدمت سابقه» در «تبعيد ايران»


چهار شعر  از محمود داوودي


نه! نباید دوباره به راه بیفتیم!

یداله رویایی، درباره جایزه صلح نوبل


من و بیژن جلالی

پاکسیما مجوزی


چند شعر از مانا آقایی


هفت خاج رستم

داستانی از یارعلی پور مقدم


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«قدمت سابقه» در «تبعيد ايران»

 

 

 

نشسته بوديم، من و يکي از دوستانِ اهل قلم، و گپ مي‏زديم. داشتيم به اين نتيجه مي‏رسيديم که واقعا اين همکاران ما در ايران خيلي لطف دارند که با آن همه مشکل لاينحل از وقت و نيروي خود مايه مي‏گذارند و اين همه به فکر ما مهاجران  و تبعيديان و ادبياتمان هستند. داشتيم مي‏گفتيم که اين روزها هر جا مي‏بيني صحبت از ادبياتِ کشورِ خارج از کشور است و خيلي نزديک بود که به آن نتيجه که گفتم برسيم که تلفن زنگ زد.

بله، تلفن زنگ زد و درست وسط نتيجه گيري ما يکي ديگر از دوستان اهل قلم (که در ضمن هنوز تصميم نگرفته تبعيدي باشد يا مهاجر) خبر داد که جايي در اينترنت خبري خوانده از پژوهشي که آقايي در ايران مشغول انجامش است و براي اين منظور پرسشنامه‏اي تدارک ديده و چند جا هم منتشر کرده. دوستمان مي‏گفت حتما نگاهي بکنيد و شما هم پاسخ دهيد. ما هم که نزديک آن نتيجه گيري بوديم فکر کرديم چه وقت بهتر از اين؟ خلاصه رفتيم سراغ کامپيوتر و اينترنت و آن پرسشنامه را در سايت «ادبيات و فرهنگ» ديديم. به دوستم پيشنهاد کردم همين الان بنشينيم و جواب اين پرسشها را بنويسيم و بفرستيم تا ما هم در اين کار خير سهمي داشته باشيم.

دوستم با اين که خيلي حال پاسخ دادن نداشت قبول کرد و مشغول شديم. البته کار آنطور که ميخواستيم نشد اما به هر حال وقتي تمام شد ديديم که آدرس اين آقا که سوالها را کرده زير پرسشنامه نيست. گفتيم خب، عيبي ندارد اينها که کار مخفي نيست. توي آن مملکت تب تبعيد و مهاجر نوازي اينقدر بالا گرفته که مقامات رسمي و نيمه رسمي و غير رسمي هم علنا براي خارج از کشوريها دل مي‏سوزانند. پس اين پرسش و پاسخها را مي‏دهيم جايي منتشر ‏کنند که ديگران را هم تشويق به پاسخ دادن کرده باشيم و هم اين که بالاخره حتما به دست آن آقا که زحمت «تدوين پژوهش» را دارد مي‏کشد مي‏رسد. ناگفته نماند که ايشان قبلا هم در اين زمينه خيلي زحمت کشيده بوده و پژوهش ديگري هم منتشر کرده است. البته خودشان مي‏گويند که «آن پژوهش كه "از غربتى به غربت ديگر " نام گرفت متاسفانه بدون مقدمه اى كه براى نوشتنش خون دل ها خورده بودم منتشر شد»!

آنچه در زير مي‏خوانيد حاصل اين کار است. فقط توضيح بدهم که هر چه به رنگ سياه است همان است که در سايت «فرهنگ و ادبيات» منتشر شده و ما سوالها را دقيقا از همان جا کپي کرديم و براي آنان که ممکن است شک داشته باشند لينک اصل مطلب را هم در آخر همين صفحه آورده ايم. جوابهاي ما با رنگ آبي مشخص شده‏اند.

   

 

 

پرسش‌ درباره «ادبيات تبعيد ايران»

 

آقاى «شاهرخ تندرو صالح» ، نويسنده و منتقد مقيم ايران، در حال تدوين پژوهشى در باره ادبيات تبعيدى و مهاجر ايرانى است. در اين رابطه پرسشهائى مطرح کرده اند و از صاحب نظران ادبيات ايران درتبعيد خواهش کرده اند که به پرسشهاى زير پاسخ گفته و به ايشان برسانند.

اين پرسشها پيشتر در جاهاى ديگر هم منعکس شده اند و آقار تندروصالح با ارسال آن براى ادبيات و فرهنگ قصد آن دارند که موضوع را با خوانندگان و همکاران ما نيز در ميان بگذارند.

                                                ادبيات و فرهنگ

 

 

 

سابقه ادبيات تبعيد ايران از نظر شما داراى چه قدمتى است؟

والله قدمت اين سابقه از نظر ما خيلي زياد است. اما از نظر يکي از دوستانمان اين سابقه قدمتي ندارد. راستش درست متوجه نشدم شايد هم گفته باشد اين قدمت سابقه ندارد. اما چون «تبعيد ايران» مملکت آزادي است هر کس مختار است سابقه اين قدمت از نظرش يک قدر ديگر باشد.

به نظر شما مشخصه‌هاى اصلى ادبيات تبعيد ايران چيست؟

والله چه عرض کنيم؟ به نظر دوستمان خيلي چيزها.

آيا تبعيد يك قلمرو جغرافيائى خاص دارد؟

به نظر دوستمان تبعيد مي‏تواند به جز يک قلمرو جغرافيايي خاص يک قلمرو تاريخي عام هم داشته باشد. به نظر خودمان، يک جورهايي بله. البته شايد هم نداشته باشد.

 به نظر شما تبعيد، مهاجرت، پناهندگى و مسائلى از اين دست، بزرگترين تاثيراتش را بر روى كداميك از ويژگى‌ها و مشخصه‌هاى آثار ادبى مى‌گذارد و نشان مى‌دهد؟

ما فکر مي‏کنيم «تاثيراتش را بر روي» آن يکي از ويژگيها بيشترمي‏گذارد و نشان مي‏دهد. دوستمان مي‏گويد اول بفرماييد منظورتان مسائلي از کدام دست است؟!

تاثير پذيرى يا تاثير گذارى، كداميك از اين پديده‌ها بيشترين سهم ساختار شناسى ادبيات تبعيد را معلوم مى‌سازند؟

والله ما به خاطر شکسته نفسي جوابي نميدهيم اما به نظر دوستمان تاثير گذاري « بيشترين سهم ساختار شناسى ادبيات تبعيد را معلوم» مي‏سازد. و حالا که اينطور شد خودمان هم اضافه ميکنيم که اين ملت غيور هرگز تاثير نمي پذيرد و تا بوده و نبوده مشغول تاثيرگذاري بوده، بخصوص وقتي پاي «ساختارشناسي ادبيات تبعيد» در ميان باشد.

زبان گفتارى و نوشتارى به عنوان اركان اصلى ارتباطات بينا زبانى و بينا فرهنگى مطرحند . به نظر شما در ادبيات در تبعيد ايران اين عناصر چگونه به زندگى خود ادامه مى‌دهند؟

والله از نظر ما «در تبعيد ايران» اين عناصر خوب گونه‏اي به زندگي خود ادامه مي‏دهند. اما به نظر دوستمان «ارتباطات بينا زباني» مسئله خصوصي افراد است.

اگر بپذيريم كه محدوديت زبان و ياد گيرى آن در مخاطب پذيرى آثار ادبى ايرانيان موثر است آيا زبان فارسى توانسته است با رويكردهاى زبانى در فرهنگ‌هاى ميزبان به مخاطب جهانى برسد؟

عرض کنم که از شما چه پنهان، بدون «رويکردهاي زباني» هم « در فرهنگهاي ميزبان به مخاطب جهاني» رسيده. اونجاهايي هم که نرسيده به اين علت بوده که «مخاطب جهاني» در «فرهنگهاي ميزبان» قايم شده بودند. ضمنا اين دوستمان مي‏پرسد اگر نپذيريم چي؟

به نظر شما عمده‌ترين موضوعات آثار ادبى ايرانى در كشور‌هائى چون امريكا و اروپا چيست؟

والله « آثار ادبى ايرانى در كشور‌هائى چون امريكا» موضوعات عمده زياد دارد اما در کشورهايي چون اروپا اين طور نيست. به نظر دوستمان شايد علت اين باشد که اصلا اروپا هنوز کشور نشده. ضمنا مي‏گويد: چون ما بيشتر «در تبعيد ايران» در هند بوديم از« موضوعات آثار ادبي ايراني» در کشورهايي که چون اروپا نيستند بيشتر خبر داريم. اگر مي‏خواهيد بگيم.

آيا در اين دو حوزه بزرگ ادبيات در تبعيد ايران توانسته است به ديدگاه‌هائى خاص دست يابد؟

به نظر ما که چه جور هم. اما دوستمان معتقد است براي اطمينان بهتر است از خود «ادبيات در تبعيد ايران » بپرسيد شايد هم نتوانسته باشد.

10ـ به نظر شما عمده‌ترين موضوعات ادبيات تبعيد ايران را چه مسائل و سوژه‌هائى شامل مى‌شود؟

به نظر ما «عمده‏ترين موضوعات» را مسائل و سوژه‏هايي شامل مي‏شود که در کشورهايي که مثل اروپا نيستند شايد شامل نشود. دوستمان در حالي که داشت مي‏رفت دستشويي گفت، بگو نمي‏دونم خلاص.

11ـ با توجه به اينكه مساله زبان مساله مهمى است آيا كشور‌هاى ميزبان ادبيات در تبعيد ايران توجهى به اين آثار دارند؟

والله راست و حسينيش را بخواهيد « كشور‌هاى ميزبان ادبيات در تبعيد ايران»، نخير! دوستمان که تازه برگشته مي‏گويد شايد چون هنوز متوجه نشده‏اند که « مساله زبان مساله مهمى است».

12ـ به نظر شما با يك تفكيك جنسى ، آثار كدام طيف از نويسندگان و خلاقان ادبى داراى مخاطب پذيرى بيشترى است ، نويسندگان زن يا مرد؟

والله يک طيفي هستند توي اين «خلاقان ادبي» که « مخاطب پذيرى» شان خيلي بيشتر است. دوستمان ميگه حالا نمي‏شد «تفکيک جنسي» نکنيد؟

13ـ  بيشترين بالندگى ادبيات در تبعيد ايران را به ترتيب در كدام رشته مى‌دانيد ، ادبيات داستانى ، ادبيات منظوم ، نمايشنامه نويسى ، نقد ادبى و يا مباحث تئوريك ادبى‌؟

والله ما خودمون بيشترين بالندگي رو به ترتيب توي همه رشته‏ها مي دانيم. اما دوستمان انگار قهر کرده جواب نمي‏ده.

14ـ آيا امكان اين را داريم كه كارنامه دهه‌هاى اخير ادبيات تبعيد ايران را به تفكيك محور‌هاى ذكر شده در سوال بالا با ارقام آثار توليد شده بيان كرده و نمايش دهيم . بيشترين سهم و كمترين سهم به كداميك از اين رشته‌ها تعلق دارد؟

چرا اين امکان را نداريد؟ بله که داريد. دوستمان به حالت قهر ميگه: اين که همش يا محوري تفکيک ميکنه يا جنسي.

15ـ آيا مطبوعات ايرانيان خارج از كشور در حوزه ادبيات داراى انسجام روش ادبى خاصى هستند و يا دچار پراكنده گى هستند؟

والله ما چون خودمان اينکاره بوديم با کمال افتخار به اطلاعتون ميرسونيم که مطبوعات ما هم مثل مطبوعات ايرانيان داخل کشور يک « انسجام روش ادبى خاصى» دارند که نگو و نپرس. اما خب راستش رو بخواهيد و اگر پيش خودمون بمونه، ما هم کمي «دچار پراکندگي» هستيم. دوستمان که انگار هنوز قهره ميگه زرشک!

16ـ آيا به نظر شما نويسندگانمان در تبعيد با سانسور مواجه مى‌شوند؟ خود سانسورى چطور؟

بله. ما خودمون چند بار مواجه شديم. دوستمان ميگه پس من دارم چکار ميکنم؟ و فکر ميکنيم منظورش «خودسانسوري» باشه.

17ـ عمده‌ترين تابو‌هاى ذهنى ايرانيان در تبعيد و مهاجران را چه تابو‌هائى مى‌دانيد؟

تابوهاي غير عمده مي‏دانيم. دوستمان سکوت ميکند و در همان حال خميازه هم مي‏کشد.

18ـ به نظر من فكر مانند يك چتر نجات است كه اگر كاملا باز نشود و يا نباشد نمى‌تواند نجات دهنده و راهگشا باشد حال آيا با توجه به آزادى عمل و خب ، محدوديت‌هائى كه نويسنده ايرانى در خارج از ايران دارد اين فكر باز توانسته است نقش قابل توجهى در توليد آثار ادبى داشته باشد؟

والله به نظر ما نظر شما خيلي درسته. چون به خصوص چتر نجات اگر «نباشد نمى‌تواند نجات دهنده و راهگشا باشد» و به فرمايش خودتون «خب» وقتي چتر نجات نباشد اون فکر نيست که باز مي‏شود بلکه مغ است. اما «خب» ممکن است براي بعضيها «نقشش» روي زمين خيلي هم قابل توجه باشد. دوستمان مي‏گويد: بيخيال.

19ـ  بيش از يك سده است كه اصلى‌ترين مساله ما در مواجهه با انديشه غربى ، در تضاد و تعارضات سنت و مدرنيته در حال تكرار شدن هستند . اين مساله به نوبه خود نشان دهنده آبسورد و تعليقى بودن انديشه ايرانى در مواجهه با تمدن و انديشه غربى است . آيا به نظر شما اين تعليق در آثار ادبيات تبعيد ايران ديده مى‌شود؟

«به نوبه خود»، بله. اما ما يک کتاب «تعليق» خونديم که کمي آبسورد بود اما تبعيدي نبود. دوستمان مي‏گويد: هان؟ بابا بيخيال... و در حالي که دراز مي‏کشد زير لب مي‏گويد حالا نميشه چيني حرف نزنيد؟

20ـ بيشترين موضوعاتى كه مى‌تواند بيان كننده اين تعليق ذهنى و زبانى باشد در آثار ادبى ايرانيان خارج از كشور چيست؟

والله چه عرض کنيم؟ دوستمان که داشت چرت ميزد مي‏گويد: همين کاري که ما داريم مي‏کنيم. ذهن و زبان از اين تعليقي‏تر؟ دوستمان ميگه گرفته بابا.فکر ميکنيم توي خواب حرف ميزند.

21ـ به نظر شما چه بخشى از مواهب انديشه اى دنياى مدرن را در آثار ادبيات در تبعيد ايران مى‌توان ديد؟

والله يک « بخشى از مواهب انديشه اى دنياى مدرن» هست که ما « در آثار ادبيات در تبعيد ايران» خيلي ديديم اما الان اسمش يادمون نيست. دوستمان خر و پف مي‏کند.

22ـ تعريف شما از ادبيات تبعيد چيست و چه تفاوتى با ادبيات مهاجرت دارد؟

دوستمان که از خواب پريده نمي‏گذارد ما جواب بدهيم و مي‏گويد: اين ما رو گرفته بابا، يک ساعت داريم از «تبعيد ايران» و ادبياتش حرف ميزنيم تازه ميپرسه تعريف‏تون چيه!

23ـ آيا ادبيات در تبعيد ايران دچار كمبود مخاطب در زادگاه‌هاى خودش است؟ آيا بحران مخاطب دارد؟

والله بله. راستش در زادگاه‏هاي غير خودش هم همينطوره. دوستمان مي‏گويد نگفتم گرفته ...

24ـ  خود شما به عنوان يك نويسنده و منتقد ادبى در مقام منتقد ادبيات تطبيقى ، ادبيات در تبعيد ايران را با ادبيات كشور‌هاى ايران در چه حوزه‌هائى قابل مقايسه مى‌دانيد؟ آيا اصلا قابل مقايسه و تطبيق هستند؟ از چه منظر‌هائى؟

والله ما چون تازگي به « مقام منتقد ادبيات تطبيقى» منصوب شديم هنوز وقت مقايسه درست و حسابي پيدا نکرديم اما فکر مي‏کنيم در خيلي حوزه‏ها و از خيلي منظرها. دوستمان بلند شده و داره ميره.

25ـ به نظر شما دياسپوراى ادبيات ايران معاصر بيشتر در حوزه چه كشور‌هائى قابل بررسى و شناخت است؟

ببخشيد چي چي سپوراي ادبيات ايران؟ بابا صبر کن داريم حال ميکنيم. ببخشيد با دوستمان بوديم.

26ـ  دور نماى اين ادبيات را چگونه مى‌بينيد؟

مثل اين که دوستمون راست ميگه، شما واقعا ما رو گرفتي ها؟ بيخيال آقا، ما هم رفتيم... (ما خطاب به دوستمون) صبر کن منم اومدم، چرا جوش آوردي؟ طفلک داشت شوخي مي‏کرد...

 

 

با سپاس و تشكر

ما هم با سپاس که تقريبا همان تشکر خودمان مي‏شود

شاهرخ تندرو صالح - تهران

امضاء محفوظ و دوستش ـ تبعيد ايران

 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

 اصل پرسش را در این آدرس می یابید:

ادبيات و فرهنگ          شماره ٣۹          آبان ۱٣٨۲          ٣۱ اکتبر ۲۰۰٣         

http://www.mani-poesie.de/index.jsp?dest=util/article_frame.jsp?aId=791

 

 

 

 


 

 

 © Behzad Keshmiripour 2002-2003